فلسفه ايجاد دولت، جبران شکست بازار است؛ يعني زماني که بخش خصوصي بعضي کارها که بايد بشود را انجام نميدهد. به مرور زمان و با رشد تکنولوژي، توانايي بخش خصوصي هم افزايش پيدا ميکند و بنابراين به مرور زمان بسياري از کارهايي که دولت انجام ميدهد زائد خواهند بود، اما بروکراتهاي دولتي مانع از تحويل فرمان به بخش خصوصي ميشوند و نتيجتا بيتالمال صرف کارهايي ميشود که نبايد بشود! ▫️امسال متأسفانه با عدم تحقق درآمدها، دولت در حال تأمين کسري بودجه از طريق افزايش پايه پولي است. بنا به آنچه از دوستان شنيدهام، مثلا در ماه گذشته براي پرداخت حقوق و دستمزد بيش از 10 هزار ميليارد تومان پايه پولي در بانک مرکزي خلق شده است(عدد دقيقتر را در آينده ارائه خواهم کرد)! حتي روش انتشار اوراق که براي ماههاي آتي در حال پيگيري است بناست به روشي باشد که باز پايه پولي افزايش پيدا خواهد کرد. ▫️تأمين کسري بودجه از پايه پولي به معناي تورم در دورههاي بعدي است. يعني يک دزدي آشکار از جيب همه مردم! و متأسفانه چون اين دزدي نامحسوس است مردم کمتر به آن توجه ميکنند! همين عدم توجهها در سالهاي گذشته بود که منجر به جهش ارزي سال 97 و عواقب نامطلوب آن شد! ▫️براي فهم بهتر موضوع تصور کنيد که کسي دستگاه چاپ پولي درست کرده است که ميتواند پولهايي واقعي چاپ کند. اين آدم پولدار ميشود، اما پولدار شدن او يک بازي جمع-صفر است. يعني قدرت خريد او بشدت افزايش پيدا ميکند، اما در عوض قدرت خريد ديگران کاهش پيدا ميکند. ▫️حالا بروکراتهاي دولتي جمع شدهاند و يقه دولتمردان را گرفتهاند که اگر از جيب مردم دزدي نکنيد (پول چاپ نکنيد) و بما ندهيد کاري ميکنيم که پشيمان شويد!! واقعا چه تفاوتي بين يک شهروند عادي و يک کارمند وجود دارد که بايد يکي با کار کردن در اسنپ امرار معاش کند و ديگري زير کولر اداره لم داده باشد و حقوق و رانتهايي متعدد کسب کند؟! ▫️مسئله به همين سادگي است: بروکراتهاي دولتي به طور پيوسته در حال باجگيري از سياستگذاران هستند و سياستگذاران به طور پيوسته در حال تجاوز به حقوق ساير مردم! ▫️کارمندي را تصور کنيد که اول صبح کارت ميزند، تا بعدازظهر در محل کار ميماند و دوباره کارتش را کشيده و از اداره خارج ميشود و از صبح تا عصر به کارهاي شخصياش رسيدگي ميکند و فقط زمان بسيار محدودي را کار مرتبط و مفيد انجام ميدهد! در آخر ماه هم به او حقوق ماهيانه 6-7 ميليوني ميدهند! ▫️اين بروکراتها براي اينکه وجود خودشان را مفيد جلوه بدهند مانع هرگونه اصلاح در سازوکارها(مکانيزمها) هم ميشوند، فرآيندها را بدون دليل و تعمدا پيچيده ميکنند و در کل، علاوه بر غارت بيتالمال، باعث تشديد بروکراسي و به هم ريختن تخصيص هم ميشوند! شايد بتوان گفت «اثرتخصيصي»(Allocative Effect) ايشان بدتر از اثر توزيعي(Distributive Effect) ايشان (زورگيري از مردم) باشد. مثلا لطماتي که از طريق طولاني کردن فرآيند دريافت مجوزها به اقتصاد ميزنند بسيار بيشتر از پولي است که به زور ميگيرند.
⭕️⭕️حال چه بايد کرد؟ مسئله ناکارآمدي دولت در همه کشورها وجود دارد{لينک ويدئو}. کاري که برخي از بروکراتها انجام ميدهند را ميتوان به خون مکيدن زالو تشبيه کرد. کم کردن شر اين زالوها(کنهها)ي بيتالمال بسيار سخت و پيچيده است. اگر بخواهيم آنها را به زور بکنيم جامعه را زخم خواهند کرد. پس بايد به فکر روشهايي ارگانيک بود! بايد مشوقها، مکانيزمها و سقلمههايي را طراحي کرد که درصد بالايي از بروکراتها حاضر شوند به صورت داوطلبانه کار دولتي را رها کنند و ضرباتي که از منظر توزيعي و تخصيصي به اقتصاد وارد ميکنند حداقل شود. البته بايد توجه داشت که هرگاه بده-بستاني بين توزيع و تخصيص ايجاد کردند اهميت تخصيص را بيشتر در نظر بگيريم. اصطلاح «اتاقهاي شيشهاي» که اخيرا رايج شده است اصطلاح بسيار خوبي است. از منظر شفافيت بايد کاري کرد که بروکرات دولتي واقعا احساس کند در اتاقي شيشهاي است. همچنين توجه شود که دولت حق ندارد خلاف قانون (و خلاف قراردادي که با کارمند بسته است) رفتار کند و براي همين روي جمله «بايد کاري کرد که بروکرات به صورت داوطلبانه دولت را رها کند» دوباره تأکيد ميکنم. حتي ميارزد اگر حقوق برخي از بروکراتها را پرداخت کنيم و بگوئيم «تو فقط نباش»!!
⭕️پ.ن.1: بسياري از دوستان و عزيزان بنده کارمند دولت هستند و نبايد آنچه نوشته شد توهين تلقي شود.
⭕️پ.ن.2: آدم خوب و بد وجود ندارد، بلکه «کار خوب» و «کار بد» وجود دارد!