مديران بزرگ از پيچيدگيهايي که در اغلب برنامههاي مديريت عملکرد در سازمانها و شرکتها متداول هستند، بيزارند و دوست ندارند وقت خود را صرف پر کردن فرمهاي متعدد و کاغذبازي کنند بلکه ترجيح ميدهند از فرمتهاي سادهاي استفاده کنند، که به آنها اجازه دهد بر کارهاي واقعا سخت و حساسي همچون «تعيين آنچه بايد به هر کارمند گفت» و «چگونه بايد با کارمندان سخن گفت» تمرکز کنند.
دومين ويژگي مسيرهاي مورد علاقه مديران بزرگ به وجود تعاملات مستمر و گسترده بين مديران و کارمندان مربوط ميشود. مديران بزرگ اصلا قبول ندارند که مديران بايد هر سال يک يا دو بار با کارمندان ملاقات حضوري داشته باشند و درباره موضوعاتي مانند اهداف، سبکها و عملکردهايشان سخن بگويند. آنها به خوبي ميدانند راز کمک کردن کافي به کارکنان در جزئيات نهفته است و براي آگاهي يافتن از اين جزئيات به ارتباطات و تعاملات پيوسته و جلسات متعددي نياز است و از دل همين جلسات و تعاملات است که اهداف، سبکها و عملکردهاي کارکنان هويدا ميشود. بنابراين، لازم است که مديران و کارکنان حداقل هر سه ماه يک بار با همديگر بنشينند و در مورد پتانسيلها و فرصتهاي پيش رو صحبت کنند و پيشنهادهايي را مطرح سازند که به بهتر شدن شرايط و انتخاب روشهاي بهتر منجر ميشوند. مديران بزرگ بر اين مساله تاکيد دارند که خاطرهاي که از اين گفتوگوها در ذهن کارمندان باقي ميماند، ميتواند انرژي و انگيزه فراواني را براي کار بهتر و بيشتر در کارمندان پديد آورد.
سومين ويژگي اين مسيرهاي مديريت عملکردي به متمرکز بودن آنها بر آينده مربوط ميشود. مديران بزرگ به اين دليل به عملکردهاي گذشته توجه دارند که با استفاده از آنها سبکها و نيازهاي خاص کارمندان را شناسايي کرده و از آنها براي تصميمگيري و اقدامات آينده استفاده کنند. آنها ترجيح ميدهند روي «چه ميتوان کرد»ها تمرکز کنند، نه روي «چه ميشد»ها.ويژگي چهارم اين است که از کارکنان خواسته ميشود مسير عملکردي و يادگيري مورد علاقه و موثر خود را يافته و همان را دنبال کنند. در بسياري از شرکتها و سازمانها، کارمندان نقش منفعل و ايستايي دارند و منتظرند تا روشها و مسيرهايي که انتخاب کردهاند به تاييد مديران رسيده و عيار آن مشخص شود. حال اگر اين کار سالي يک بار اتفاق بيفتد، اين انتظار يک سال به درازا کشيده و چهبسا طي اين مدت، کارمندان انگيزه و تحرک خود را براي ادامه مسير از دست بدهند. مديران بزرگ از طريق برگزاري جلسات متناوب با کارمندان اين فرصت را در اختيار آنها قرار ميدهند تا خود و روشهاي مورد استفادهشان را مورد سنجش قرار دهند و اگر آنها از کيفيت کافي برخوردار بودند، ضمن ادامه آنها، زمينه معرفي و تبليغ به ساير کارکنان را نيز فراهم آورند.
اين چهار ويژگي، يعني ساده بودن، تعاملات پيوسته، تمرکز بر آينده و خودارزيابي بنيانهاي يک مسير درست مديريت عملکرد موفق به شمار ميروند.