به گزارش اينپيا، جسته و گريخته از روز جمعه که سردار قاسم سليماني در اقدامي جنايتکارانه توسط آمريکاييها به شهادت رسيد، وبسايتهاي معتبر دنيا به تجزيه و تحليل فرضياتي پرداختهاند که البته در بسياري موارد با باگهاي بزرگي روبهرو است.
بهعنوان مثال بلومبرگ در گزارشي به نظرسنجي از موسسات تحقيقاتي و برخي استراتژيستها روي آورده و برخي از آنها اعلام کردهاند که دورنماي بازارها را ميتوان در يک يا دو روز آينده دقيقتر ترسيم کرد؛ گويي آنها بر اين باور هستند که نتيجه اين اقدام آمريکاييها با برخورد سريع و آني ايران در فاصله زماني بسيار محدودي مواجه خواهد شد. اين درحالي است که تجربه نشان ميدهد پاسخگويي به برخي رخدادها در اين حجم در هيچ جاي جهان بهصورت آني صورت نخواهد گرفت. حمله به برجهاي دوقلو در آمريکا، ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ رخ داد ولي آغاز حمله آمريکا به افغانستان در ۷ اکتبر آن سال بود؛ يعني در رخدادي با اين حجم براي آمريکا، باز هم نزديک به ۳ هفته زمان نياز داشت تا چنين واکنشي صورت پذيرد. با توجه به اين شرايط و جو غالب در منطقه، پاسخ متقابل ايران به احتمال قوي در کوتاهمدت رخ نميدهد و اين مساله ميتواند تحليلها را زيرسوال ببرد. البته بايد گفت برخي رفتارهاي هيجاني در بازارهاي داخلي نيز گويي همين استدلال را دارد، بهعنوان مثال ريزش شديد بورس تهران در اولين روز هفته کاري بعد از ترور سردار شهيد سليماني نشان داد در داخل نيز اغلب تحليلها پيرامون اين برداشت است که رفتارهاي شديدي بهزودي از سوي ايران رخ خواهد داد.
نکته ديگر که بايد در اين مورد به آن اشاره کنيم آن است که بعد از افول دستهجمعي قيمتها در بازارهاي کالايي تا سال ۲۰۱۶، به وضوح رشد نرخها و آغاز يک دوره افزايشي را در گزارشهاي متعددي پيشبيني کرديم که يکي از اين موارد گزارشي بود با عنوان «آغاز خروج بزرگ از افول قيمتها» که در تاريخ ۴ بهمنماه سال ۹۴ منتشر شد. همچنين در تاريخ ۹ بهمنماه سال ۸۷ در گزارشي با عنوان «سرنوشت پولهاي گمشده» از رشد قدرتمند قيمتها تا اوج سال ۲۰۱۱ سخن گفتيم که باز با دقت بالايي به وقوع پيوست که نشان ميدهد شرايط عمومي در اقتصاد جهان با محوريت دادههاي مالي و اقتصادي از بعد فني قابل تحليل است ولي هماکنون با رخدادهايي روبهرو هستيم که مبناي آنها متغيرهاي اقتصادي نيستند و همين موضوع شرايط را سخت ميکند. اکنون غرب آسيا دستخوش اتفاقاتي شده که مرکز آن نيز خليجفارس است؛ جايي که تيتر اول اکثريت قريب به اتفاقات رسانههاي برجسته اقتصادي تنها به رخدادهاي ايران و عراق باز ميگردد. شايد رسانههاي حرفهاي اقتصاد در اين منطقه يکي از اساسيترين منابع تحليلي بهشمار روند زيرا بيش از همه به اتفاقات منطقه نزديک بوده و احتمالات را با دقت بالاتري تحليل ميکنند.
در اين بين بايد بهطور قطع به سيگنالهايي اشاره کنيم که از روز جمعه به بدنه اقتصادي کشور تزريق ميشوند. نکته مهم در شرايط فعلي آن است که شاهد رشد بهاي نفتخام و طلا در اولين روز بعد از حادثه در بازارهاي جهاني بوديم و هنوز احتمال تداوم رشد قيمت در اين دو بازار کالايي در هفته آينده با ضريب بالايي از پيشبيني وجود دارد. جو غالب در ايران از پاسخ متقابل حکايت ميکند؛ اگرچه اظهارنظرها و فعاليتهاي فعلي در فضاي مجازي به تنهايي براي رصد جو غالب در جامعه کافي نيست اما بهنظر ميرسد جامعه ايران خواستار برخورد جدي با اين موضوع است. بنابراين تاکنون چند مولفه ذهني اما مهم را در تحليل وضعيت آتي ميتوان برشمرد؛ يکي ذهنيت جامعه ايران نسبت به ضرورت يک پاسخ قاطع، ديگري زمانبر بودن اقدامات و سپس غيرقابل پيشبيني بودن رخدادهاي آينده چه در منطقه غرب آسيا و چه در هر نقطهاي از جهان.
بايد گفت تا اين لحظه بازارهاي جهاني درخصوص دورنماي اين رخداد تنها با توجه به مواردي که مشاهده ميکند تصميمگيري کرده است. رشد بهاي نفتخام و طلا و کاهش ارزش سهام در بازارهاي جهاني با محوريت آمريکا در کنار کاهش نسبي ارزش دلار خروجيهاي ابتدايي اين رخداد بوده است. از سوي ديگر اين نوسان قيمتها در روز جمعه رخ داده که به معني اثرگذاري اصلي تبعات آن بر بازارها در هفته آينده است. به علاوه هفته گذشته بدون در نظر گرفتن نوسان نرخ روز جمعه، يک هفته کاهشي در بازارهاي کالايي بود و تنها رشد بهاي نفتخام در روز جمعه بود که اين جريان قيمتي را تغيير داد. افزايش بهاي نفتخام اگرچه اثر مهمي بر ساير بازارها داشت ولي در نهايت حتي روز جمعه نيز بسياري از بازارهاي کالايي توجه چنداني به رشد بهاي نفتخام نداشتند. بهصورت دقيقتر شاخصهاي کالايي در طول هفته گذشته کاهشي بودند ولي در روز جمعه با اهرم رشد بهاي نفتخام وارد يک فاز صعودي شدند.
اين وضعيت در شرايطي رخ داد که قيمتها در بازارهاي فلزي با محوريت فلزات پايه يا محصولات کشاورزي پرمصرف و غالبا بورسي، در روز پاياني هفته گذشته رشد نرخ چنداني نداشتند و غالبا کاهش نرخ را تجربه کردند. اين شرايط نشان ميدهد که بازارها بهشدت به رخدادهاي پيراموني حساس هستند و اين حساسيت اندکي عجيب بهنظر ميرسد. انتظار نداريم که بازارهاي فلزي يا محصولات کشاورزي به حتي احتمال وقوع جنگ در غرب آسيا حساسيت چنداني نشان دهند؛ مگر آنکه بازارها خود مستعد تغيير باشند و بهدنبال بهانهاي براي تغيير فاز قيمتي بگردند.
چيزي شبيه به همين شرايط در گزارشهاي قبلي مورد بحث قرار گرفت و عنوان کرديم که بازارها در هفتههاي گذشته و در روزهاي پاياني سال ۲۰۱۹ با خوشبيني فزايندهاي روبهرو بودند که يکي از دلايل اصلي آن احتمال کاهش شعلههاي جنگ تجاري بين چين و آمريکا بود. حال اين خوشبيني به يک تهديد واقعي در برابر اقتصاد آمريکا بدل شده است و ميتواند هزينههايي را به اين کشور وارد سازد که از عهده اقتصاد شکننده و نگران از رکود آن بر نيايد. در اين وضعيت رشد جدي قيمت نفتخام براي اقتصاد آمريکا چندان هم خوشيمن نخواهد بود آنهم در شرايطي که بازار سهام آمريکا در سطوح بسيار بالايي قرار گرفته و به تازگي برخي از موسسات تحقيقاتي احتمال آغاز يک دوره رکود جديد را مورد ترديد قرار دادهاند.
هنوز اغلب تحليلگران از احتمال بروز رکود در سال ۲۰۲۰ صحبت ميکنند و شکننده بودن قيمتها خود يک دليل براي اين طرز فکر است. رشد قيمت طلا به خوبي نگراني از بروز رکود جديد را هشدار ميدهد و در کنار آن بازار سهام آمريکا هم تکانههاي مهمي را در روز جمعه متحمل شد. اين شرايط را بايد در وضعيتي مورد ارزيابي قرار داد که هنوز فدرال رزرو براي حمايت از اقتصاد آمريکا ميتواند از مهمترين ابزار خود يعني کاهش نرخ بهره يا تزريق نقدينگي به اقتصاد اين کشور استفاده کند مخصوصا در شرايطي که پتانسيل کاهش شعلههاي جنگ تجاري بين چين و آمريکا نيز يکي از اهرمهاي مهم اين کشور در حمايت از بازارهاي خود بهشمار ميرود.
با تمام اين تفاسير بايد گفت روند صعودي نرخها در بازارهاي جهاني به احتمال قوي پابرجا باقي بماند. حتي از لحاظ تکنيکال هم ميتوان به موجشماري بهاي نفت پرداخت؛ گويي گام اول رشد قيمت نفت را بايد در سطح ۷۰ دلار (به زودي) و سپس بالاتر از ۷۵ دلار مشاهده کرد. اين روند موج بزرگ و جديدي از افزايش بهاي نفتخام را رقم ميزند ولي قيمت نفت بالاي ۷۵ دلار (در صورت تحقق) فراتر از تحمل بازارهاي جهاني است؛ مخصوصا در شرايطي که تنش در منطقه خليجفارس با محوريت تحريک حجم عرضه جهاني نفتخام براي بازارهاي سهام آمريکا بهشدت بديمن است. اين درحالي است که قيمتهاي سهام آمريکا به حدي رشد کرده که هر دليل اثرگذار يا حاشيهاي، ميتواند همه چيز را تغيير دهد. در اين خصوص در ساير گزارشها به اين موارد پرداخته شده است و تنها ميتوان گفت که اين بازارها حتي در نرخهاي فعلي هم بهشدت شکنندهاند. هنوز ذهنيت رکودي در بازارهاي جهاني به قوت خود باقي است بنابراين ريزش نرخ در بازارهاي سهام آمريکا به هيچ عنوان دور از ذهن نيست آنهم در شرايطي که هنوز بازارها مستعد رشد نرخ هستند اما از اين سناريو بدبينانهتر هم وجود دارد و آن بازي با حد تنش توسط ايران است.
در گزارشهاي قبلي اشاره کرديم که بازارهاي جهاني براي فصل ابتدايي سال ۲۰۲۰ ميل به رشد قيمتها خواهند داشت که بازي قيمتي در روزهاي ابتدايي اين سال هم نشان داد که اين ذهنيت ميتواند صحيح باشد. بهعنوان مثال رشد بهاي نفتخام در بازارهاي جهاني موجب شد تا تکانههاي جديدي به بازارهاي کالايي وارد شود و شاهد رشد شاخصهاي کالايي بوديم اگرچه بهاي فلزات پايه کاهش نرخ داشت. اين رفتار نشان ميدهد که کالاهايي که بيش از سايرين بورسي هستند و معاملات کاغذي يا قراردادهاي مشتقه اثرگذاري بزرگتري بر آنها دارند ميل به کاهش نرخ پيدا کردهاند. اين ويژگي هم از تعامل بالاتر بازار فلزات پايه با بازارهاي مالي حکايت دارد ولي در مورد محصولات کشاورزي يا فولاد و سنگآهن چنين رفتاري را شاهد نبوديم اگرچه بازهم بازارهايي که از ابزارهاي مالي بيشتر استفاده ميکنند ميل به افت نرخ را نشان دادند.
اين وضعيت نشاندهنده پتانسيل واقعي افت نرخ در بازارهاي جهاني است يعني معاملهگران رکود را چندان دور از ذهن نميبينند شايد منتظر يک تکانه واقعي و جديد هستند که در رشد بهاي نفتخام، گويا ناديده گرفته ميشود. در صورت زمانبر بودن پاسخ ايران شاهد خواهيم بود که جو بدبيني در بازارهاي جهاني اندکي تعديل شود ولي در غير اين صورت، بازار نفتخام تداوم رشد قيمتها را در پيش ميگيرد و در نهايت ساير بازارهاي کالايي هم از رشد قيمت نفت در سهماه نخست سال ۲۰۲۰ تبعيت خواهند کرد و نگرانيها نيز در بازار سهام کاهش يافته و با رشد بهاي نفتخام، شاهد سوختگيري بازارهاي سهام خواهيم بود.
در اين شرايط با پاسخگويي ايران، ديگر بازارهاي جهاني با محوريت بازار نفتخام يا سهام آمريکا راهي براي فرار نخواهند داشت و در آن زمان است که بازارهاي سهام آمريکا براي سالها اوج قيمتهاي خود را فراموش خواهند کرد. بازي طلا در روزهاي اخير را ميتوان بسيار جذاب دانست زيرا هم احتمال يک تنش جدي را در نظر داشته و هم کاهش محسوس ارزش دلار آمريکا يا يک بحران جديد در اقتصاد جهاني را احتمال ميدهند