دامنه اثر تنشهاي منطقه در بازارهاي کالا
دنياي اقتصاد- محمدحسين بابالو : بازارهاي کالايي به آرامي تنشها را حس ميکنند؛ اگرچه اولين تکانههاي آن را در پايان معاملات هفته گذشته شاهد بوديم. روز گذشته نيز دومين گام از تکانههاي قيمتي را مشاهده کرديم و همانگونه که انتظار ميرفت شاهد رشد قيمتها در بازارهاي نفت و طلا بوديم ولي هنوز انتظارات بسياري از تکانههاي قيمتي محقق نشده است.
در گزارش پيشين در هفته جاري با عنوان «آغاز لرزه در بازارهاي جهاني» به دادههاي احتمالي قيمتي پرداختيم و با آغاز معاملات در بازارهاي بينالمللي شاهد هستيم که جريان افزايشي مورد انتظار آغاز شده است. البته بازارهاي کالايي با محوريت معاملات فيزيکي در ساعات پاياني روز به وقت کشورمان آغاز ميشود ولي قيمتها در بازارهاي آتي در کنار نرخهاي کشفشده ابتدايي معاملات نشان ميدهد که جريان افزايشي جديدي در بازارهاي نفت و طلا رقم خورده و البته بازارهاي سهام آمريکا هم باز مسير نزولي را ادامه داده است. اين روند تا اينجاي کار قابل پيشبيني بود ولي بازارهاي کالايي ديگر همچون محصولات پتروشيمي، فرآوردههاي نفتي يا فلزات و فولاد مسيرهاي متفاوتي را ترسيم خواهند کرد که هرکدام نياز به بررسي دقيقتري دارند.
نفت در پيشاني بازارها
اينکه منطقه غرب آسيا دچار تغييراتي عميق شود، قطعي است و اين تغيير با مصوبه پارلمان عراق مبني بر خروج نيروهاي نظامي خارجي يا دقيقتر حکم اخراج فوري آمريکاييها از عراق آغاز شده است. ترامپ هم تهديد به تحريم کرده؛ آنهم کشوري را که رکورد توليد ۶/ ۴ ميليون بشکه نفتخام در روز را پشتسر گذاشته و خود را براي ظرفيت توليد ۶ ميليون بشکه در روز (براي سالهاي آينده) آماده ميکند. از سوي ديگر تهديد ترامپ با فرض برخي مطالبات مطرح شده است که ميتواند بحث را پيچيدهتر کند. اينکه احتمال بلوکهشدن منابع مالي دولت عراق وجود دارد يا خير، هنوز قابل بحث نيست يا اينکه اصلا تهديد ترامپ جدي است يا نه هم جاي بحث مجزايي دارد. اين موارد حداقل براي بازار نفت مهم است و البته جو رواني آنهم گران تمام خواهد شد. بهاي نفتخام در دو روز کاري بيش از ۵ درصد رشد (قطعي تا لحظه تنظيم اين گزارش) داشته است و به احتمال بسيار زياد اين رقم بازهم افزايش خواهد يافت. بهاي نفتخام برنت در روز گذشته تا اواسط روز حتي تا بيش از ۴ درصد به نسبت مدت مشابه در ماه قبل هم افزايش يافته است که نميتوان از کنار آن به سادگي عبور کرد آنهم در شرايطي که رکورد رشد قيمتها حادثه آرامکو را نيز پشتسر گذاشته است. اين درحالي است که تا لحظه تنظيم اين گزارش واکنش ايران هنوز محقق نشده و برخي از معاملهگران در بازارهاي جهاني هنوز در ترديد و بيم و اميد قرار دارند. اين داده را بايد بسيار مهم ارزيابي کرد آنهم در شرايطي که ترس از يک رخداد؛ از يک اتفاق واقعي اثرگذاري بالاتري داشته و اين تاثير بازهم به تداوم رشد قيمتها منتهي خواهد شد. البته نفتخام برنت در اواسط روز گذشته اندکي تعديل شد ولي روند افزايشي قيمتها هنوز هم ادامه دارد. اين شرايط البته در صورت خودنمايي واقعي رخدادهاي قطعي چهرهاي بهشدت پيچيده را ترسيم خواهد کرد که قابل تحليل نيست ولي ميتوان تبعات آن را از چند مسير مختلف مورد رهگيري قرار داد؛ اثرگذاري هر رخداد احتمالي بر بازارهاي پتروشيمي و فرآوردههاي نفتي، فولاد و از همه مهمتر حملونقل.
درخصوص منطقه مهمي در جهان صحبت ميکنيم و اگر تجميع حجم توليد نفت و گاز، محصولات پتروشيمي و فرآوردهها و فولاد را در کنار يکي از مهمترين تنگههاي ارتباطي دريايي در جهان را با هم مورد بررسي قرار دهيم به سادگي ميتوان نتيجه گرفت که اتفاق مهمي در يکي از مناطق بسيار مهم جهان رخ داده است ولي هنوز در گامهاي ابتدايي آن قرار داريم. شايد حملونقل دريايي اولين تاثير را از رخدادها بپذيرد. در برخي از برآوردها عنوان شده که نزديک به ۴۵ درصد از نقلوانتقالات حاملهاي انرژي از اين منطقه صورت ميپذيرد و البته اينبار ديگر بحث تنگه هرمز به تنهايي مطرح نيست بلکه در تنشهاي سنگين احتمالي، کمترين کشتي يا نفتکشي تمايل خواهد داشت که در اين منطقه رفت و آمد داشته باشد.
سادهترين خروجي اين موضوع رشد جدي هزينه بيمه حملونقل دريايي است و بعد از آن افزايش جديتر هزينه حمل را شاهد خواهيم بود که تنها بر حاملهاي انرژي اثرگذار نخواهد بود. اين داده را بايد بسيار جدي گرفت آنهم در شرايطي که اوضاع با تنشهاي دهههاي قبل تفاوت عميقي دارد و ديگر شرکتهاي بزرگ حملونقل دريايي زيرمجموعه دولتها نيستند که با دستورات رسمي به نقلوانتقال کالاهاي مختلف اقدام کنند. اين درحالي است که بسياري از کشتيهاي کوچک زيرمجموعه شرکتهاي بزرگ حملونقل مالک خصوصي دارند و بهسادگي حاضر به پذيرش نگرانيهاي احتمالي نخواهند بود. حال فرض کنيم که خبر برخي از رسانهها مبني بر عقبنشيني يا دقيقتر فاصله گرفتن کشتيهاي جنگي آمريکا از مرزهاي ايران صحيح باشد آنوقت ديگر ادبيات جنگ نفتکشها نيز کارآيي خاصي نخواهد داشت.
اين موارد براي صنعت حملونقل در جهان بسيار مهم است اگرچه رشد قيمت سوخت به زودي تاثير خود را بر هزينه حملونقل بر جاي ميگذارد، آنهم در شرايطي که تاکنون شاهد رشد قيمت متوسط حملونقل در شاخصهاي رسمي آن نبودهايم که البته به مرور زمان تاثير خود را برجاي خواهد گذاشت. البته شاخص قيمتي بالتيک دراي هماکنون در کمترين رقم خود از اواخر آوريل سال گذشته ميلادي تاکنون قرار دارد و هيچ بعيد نيست که يک تغيير فاز جدي را در همين نرخ شاهد باشيم. حال فرض کنيم که اين شاخص حملونقل جهاني بازهم به روند نزولي خود ادامه دهد که به معني عميقتر شدن نگرانيهاست زيرا به اين معني تلقي خواهد شد که صاحبان کالا تمايل چنداني به خريد يا فروش کالا از منطقه غرب آسيا ندارند و البته شرکتهاي کشتيراني هم تمايلي به حضور در اين منطقه از خود نشان نخواهند داد. اين رفتار جديد پيچيدگيهاي جديدتري را به همراه ميآورد و البته نشانهاي از مشکلات جدي حملونقل براي کشورهاي جنوبي حاشيه خليجفارس خواهد بود.
اين کشورها اغلب واردکننده محصولات نهايي و صادرکننده موادخام هستند و هرگونه وقفه در نقلوانتقال کالا براي آنها حياتي بهشمار ميرود زيرا موادغذايي هم از اين مسيرها وارد ميشود. البته عربستان خود يک توليدکننده و صادرکننده موادغذايي است ولي ملزومات توليد بسياري را وارد ميکند. البته اين جريانها در نهايت ميتواند به ناآراميهاي اجتماعي جديدي در کشورهاي جنوبي خليجفارس نيز منجر شود که اوضاع را پيچيدهتر از قبل ترسيم ميکند.تمامي اين موارد در شرايطي مورد بحث قرار گرفته که يک تهديد جدي در برابر توليد نفتخام در کشورهاي منطقه ترسيم نشود و هر رخداد جديدي ميتواند به حجم عرضه(نه حملونقل و تحويل در مقصد) نيز اثرگذار باشد که ذات تهديدات بازار حملونقل را چند برابر خواهد کرد. حال که بهاي نفتخام برنت سقف قبلي بعد از حادثه آرامکو را پشت سر گذاشته است، راه دشواري براي شکستن سقف قبلي را در پيش ندارد و در همين هفته ميتواند به بالاي ۷۴ دلار و ۵۲ سنت برسد که به معني دورنماي نامشخص قيمتهاست.
دورنماي نامعلوم طلا
از سوي ديگر بهاي جهاني طلا نيز همپاي رشد قيمت جهاني نفتخام درحال افزايش بوده و به بالاترين رقم در ۶ سال اخير دست يافته است. رشد شديد قيمت طلا ديگر ملاکهاي سنتي در بازار از جمله نوسان ارزش دلار را نميپذيرد و ادبيات جديدي را بههمراه داشته است. بهعنوان يک مثال غيراقتصادي؛ در سالهاي گذشته جنگ اعراب و اسرائيل بود که بهعنوان يک محرک غيراقتصادي بر بازار طلا اثر گذاشت اما نتوانست رشد قدرتمند و گستردهاي را به ثبت برساند بنابراين تنشهاي منطقهاي اثرگذاري بزرگي بر بازار طلا نخواهند داشت ولي هماينک عکس اين مطلب را شاهد هستيم. اين رشد قيمت طلا به وضوح شرايط رکود را بازتوليد کرده است. اگر روند افزايشي طلا ادامه يابد و نفت نيز همپاي آن رشد نرخ داشته باشد و تنشهاي منطقهاي با چهرهاي ملموستر خودنمايي کنند، به سادگي ميتوان گفت که اقتصادهاي شکنندهاي که تنها سوداي کاهش تنش در جنگ اقتصادي بين چين و آمريکا به تقليل ترس از رکود منجر شده و سازوکارهاي تجاري را به حرکت درآورده است اگرچه بخش واقعي اقتصاد هم تحرک بهتري داشت و به رشد تقاضا منتهي شد ولي هماکنون گويا همهچيز خود را درحال دگرگوني ميبيند.
بازارهاي کالا در نوسان
در روزهاي پاياني سال ميلادي گذشته خريدهاي بزرگي در بازارهاي جهاني به ثبت رسيد و از اين لحاظ امنيتي نسبي در بازارهاي کالايي وجود دارد آنهم در شرايطي که موجودي انبارهاي گسترده امکان نوسان نرخ شديد را نخواهد داد. در حوزه فلزات پايه نيز منطقه غرب آسيا (بهجز حجم توليد مس يا فرآوري و توليد آلومينيوم خالص) اهميت بزرگي ندارد آنهم در شرايطي که موجودي بالاي انبارها خود يک سرعتگير مهم در برابر اين بازارهاست. البته ريزش بيشتر بورسها در آمريکا اثر متقابل خود را بر بازارهاي کالايي با محوريت فلزات پايه بر جا ميگذارد، ولي در حد و اندازه بازارهاي نفت و طلا نخواهد بود. البته قرابت معاملاتي بين بازارهاي کاغذي فلزات پايه و معاملات مشتقه آنها با بازارهاي سهام يک جو کاهشي جديد را براي اين گروه کالايي ترسيم کرده است ولي تاکنون که نوسان قيمتها تناسب چنداني با دو بازار نفت و سهام نداشته است. از طرف ديگر کاهش قيمت سهام آمريکا همراه با رشد قيمت نفتخام دوگانه جديدي را ايجاد کرده که بخش مهمي از اثر متقابل اين دو نوسان نرخ را خنثي ميکند، بنابراين اگر بازارها به رکودي جديد از مسير نوسان قيمت سهام نرسند، بازارهاي فلزات پايه از يک امنيت نسبي برخوردار خواهند شد.
البته بازار فولاد با موارد فوق تفاوت دارد و حجم توليد بالاي ايران در کنار مشکلات احتمالي حملونقل و اثر برجسته هزينه حمل بر قيمت تمام شده فولاد در مقصد ميتواند نگرانيهاي جديدي را براي معاملهگران ترسيم کند. از سوي ديگر ذهنيت کاهش تنش تجاري بين چين و آمريکا تاکنون که براي بازار فولاد خوشيمن بوده و اين تنش احتمالي ميتواند محرک قيمتي جديدي براي بازار فولاد بهشمار رود. اين رفتار احتمالي بازار را بايد جدي گرفت، زيرا بازار فولاد بين بازارهاي فلزي شايد از بيشترين پتانسيل رشد قيمتها برخوردار شود.
بازار محصولات پتروشيمي ديگر بازاري است که اثرپذيري بالايي از تنشهاي احتمالي دارد و ميتواند به سادگي با رشد قيمتها همراه شود. اين درحالي است که رشد قيمتها در بازار محصولات پتروشيمي در مقايسه با نفت يا ساير بازارهاي کالايي مشابه همچون فلزات با يک فاز تاخير روبهرو بود و به تازگي وارد يک روند صعودي جديد و البته قدرتمند شده است. به عبارت سادهتر پتانسيل رشد قيمتها در بازار محصولات پتروشيمي بالا بوده است و اگر هيچ اتفاقي در منطقه نيز رخ نميداد باز هم روند صعودي قدرتمندي را در اين بازار خاص شاهد بوديم. از اين پس اما ميتوان از احتمال رشد بيشتر قيمتها سخن گفت و اگر حد تنش در منطقه با محوريت کشورهاي حاشيه جنوبي خليجفارس افزايش يابد، توقف فعاليتهاي توليدي به هيچ عنوان عجيب نيست آنهم در شرايطي که مخاطرات زيستمحيطي تنشهاي احتمالي براي بازار پتروشيميها بعضا غيرقابل جبران است.
از لحاظ فني توليد کالاهايي همچون کود اوره يا بسياري از پليمرها همچون آروماتيکها(داراي حلقههاي بنزن) پيچيدگيهاي عجيبي دارد و اگر به هر دليل اتفاقي براي خطوط توليد حتي بهصورت ناخواسته رخ دهد، تبعات آن به معني توقف سريع خطوط توليد و وارد شدن هزينههاي فني خاصي است که تنها توليد را به ورطه افزايش جدي هزينهها در يک بازه زماني مياندازد. اين موارد يعني با هر اتفاق کوچک و بزرگي اولين خطوطي که توليد در آنها متوقف ميشود پالايشگاهها و پتروشيميها خواهند بود و حتي پتروشيميها خطرناکتر ارزيابي ميشوند. اين موارد درحالي رخ خواهد داد که در عرف فعاليتهاي توليدي در جهان با فرض گستردگي بازارهاي مصرف مخصوصا در حوزه پليمري، پتانسيل انبارکردن طولانيمدت براي حفظ امنيت توليد مرسوم نبوده و نيست و ميتواند اثرات قيمتي بزرگي را در ميانمدت بر بازارها وارد سازد. البته افزايش حجم معاملات در روزهاي پاياني سال گذشته ميلادي به اين معني است که موجودي انبارها افزايش يافته است بنابراين رشد قيمتها بهصورت شتابان و هيجاني ميتواند با يک فاز تاخير صورت پذيرد. البته ذات روند افزايشي نرخ در روزهاي گذشته و حتي هفته قبل به اين معني است که اين بازار هم از پتانسيل رشد بالايي برخوردار است. البته ناگفته پيداست که با رشد قيمتها در بازار جهاني نفتخام، فرآوردههاي نفتي و پالايشي نيز در مسير رشد نرخ قرار خواهند گرفت و ميتوانند از همان رشد قيمتهاي نفتخام تبعيت کنند ولي با توجه به کاهش احتمالي تقاضا در برابر رشد نرخ، افزايش قيمت فرآوردهها با يک گام تاخير و همچنين با مقاومتهايي روبهرو ميشود ولي در نهايت راهي جز تبعيت از رشد قيمت نفتخام نخواهد داشت. در نهايت و بهعنوان نتيجهگيري ميتوان عنوان کرد که هرگونه رشد تنش در منطقه غرب آسيا در گام اول بازارهاي نفتخام و فرآوردهها را در بر گرفته و در گام دوم به رشد قيمتها در بازار محصولات پتروشيمي منتهي ميشود. اين روند با افزايش قيمت فولاد ادامه مييابد و ساير بازارهاي کالايي در رتبههاي بعدي ريسک قرار خواهند گرفت. افزايش هزينه حملونقل و ريسک احتمالي حضور در منطقه براي کشتيها خود ميتواند به يک پاشنه آشيل جدي بدل شود که در آينده اثرات آن شفافتر خواهد شد. ادبيات امروز را نميتوان با ادبيات و رخدادهاي پيشين در جنگ نفتکشها در سالهاي گذشته مقايسه کرد و اوضاع کلي شايد احتمال تکانههاي بزرگتري را در فاز حملونقل به همراه داشته باشد که سادهترين خروجي آن افزايش هزينه تجارت در منطقه است.